بعضی وقتا برا خودم متاسف میشم که همیشه چرا دنبال نداشته ها هستم من خیلی چیزا دارم که هیچ وقت بخاطر شون از هیچ کس شکر گذاری نکردم من یه همسفر خوب دارم که آدم سفر و هیچ وقت پشت منو خالی نمیکنه من یه پسر دارم که خودش میگه آکیوش 120 و بابا گفتنش همه خوشبختی منه و من این حس خوشبختی را با هیچی عوض نمیکنم ومن دوستی دارم که حرف اولش نفرت از دورنگی بود و با یک رنگی با من دوست شد وتمام خوش رنگی دنیا را به من نشون داد من دلی دارم به صفای اصل و نسبم این جوان راست میگه که ما با همه فرق میکنیم ما زندگیمون با حرفمون یکه و حرفمون با دلمون ما نگاهمون مثل ایلمون مردونست ما شرف داریم ما یک رنگیم ما مردشیم مرد همه داشته هامون و شما خوش باشین با داشته های نداشتتون و همیشه حسرتشو بکشین من یه احسان دارم (جیگرشو بخورم ) و یه مسلم اینا بهترین بازیکنای منن و من یه دوست خوب و من یه زندگی آروم خوب دارم و این بهترین داشته است که خیلی ها براش صبح تا شب سگ دو میزنن خدایا من تو را شکر بخاطر این همه زندگی
مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد.
گفتم:
نمیدانم که در قیـــد که هستی طــرفـــــــدار خدا یا بت پرســـــتــــی
نمی دانم در این دنیای محشر به چه عشقی چنین ساکت نشستی
گفت:
طرفدار خدای عشقم ای یار از این عاشق کشی ها دست بردار
که کار بت پرست بی وفایی نه من که غصمه درد جدایـــــی
گفتم:
خدا را با تو هرگز نیسـت کاری که تـــو نا خــــــدای روزگاری
به روی زورقی درهم شکسته مثل ماه ی که رو ابرا نشستـه
گفت:
اگر من ناخدایــم با خدایــم نــکن تــو از خدای خود جدایــم
به تو محتاجم ای یار موافق به تو محتاجم ای همراه عاشق
گفتم:
خدای عشق تو داره خدایـی که تو دینـش گنـاه بی وفایی
بگو رندانه می گویی صدف سوز تو نور ماه ی و من نور فانوس
تو هشیارانه گفتی یا ز مستی نفهمیدم که در قید که هستی
گفت:
من غرق سکوتم تو بخوان قصه پرداز تویی من هیچم و پوچم تو بمان سینه و راز تویی
بــه تــو محتـــــاجم ای یــــــار موافـــــق بـــه تـــو محتــــاجم ای همـــراه عاشـــق
گفتم:
من غرق سکوتم تو بخوان قصه پرداز تویی من هیچم و پوچم تو بمان سینه و راز تویی
من رو به زوالم دم آغاز تویی....
اولین پست بیست یک سالگی
سلام خدا جون خیلی وقته من اینجور باهات نحرفیدم راستش خیلی ازت دور شدم اونقد که دیگه یادم رفته در همه حال با منی نمیدونم چی بگم دیگه حرف زدنم یادم رفته دیگه دعای عهت یادم رفته یادم رفته آل یاسین فرهمند چه حالی میده یادم رفته نباید دروغ بگم مهربانی یادم رفته یادم رفته چه جوری بدون دلیل دوست داشته باشم خوب بودن فراموش کردم من هیچ وقت یاد نگرفتم دل به دست بیارم ولی اون موقع ها دل هم نمشکوندم خدایا میدونم دلتو شکوندم ولی تو همیشه با منی هیچ وقت نذاشتی پام از خط قرمزها اون ورتر بذارم خیلی دوست دارم خدای خوب من، بهت پشت کردم همین جور دارم میرم و تو هم افتادی دنبال من تو خیلی حواست به من بوده هست من خیلی وقتا یادم رفته تو خیلی چیزا به من دادی که از سرمم خیلی زیاد و تو این چیزا رو به من دادی و من دنبال یه مشت هدف های بی ارزشم خدایا من تصمیم گرفتم تو رو دیگه یادم نره یادم نره رو شونه هاتم و نباید خیلی چیزارو یادم بره خدیا تو خوب ترینی که به من دادی هستی من بنده خطا کارتو همیشه شرمنده کردی ولی من هر وقت شده کج رفتم خدایا دیگه نذار کج برم تو اونقدر خوبی که همه خواستهای همه رو بهشون دادی ولی بجای تشکر توهین شنیدی و یه خواسته دیگه خدایا کاش یه کم از صبرتم .......بازم دارم نا پرهیزی میکنم تو خواسته های قبل از اینکه به زبون بیاریم میدونی وهمشون برآورده میکنی خایا من میخوام که کمکم کنی اون بنده باشم که تو میخوای نه اونی که خودم میخوام خدایا ممنونم از همه داشته های که به من دادی چه اونای که میبینم چه اونای که نمیبینم
اوشـاقــلار آی اوشـاقـــلار
گلینـگ تـا بئل باغــلایاگ
اؤزگه دیلی دؤشونده
تـورکـی دیلـی سـاخلایاگ
گنجشکه بیز قـوش دئرهگ
آشنــایـا تـانیـش دئـرهگ
ابـره بـولـوت سـؤیله رهگ
بـارانـا یــاغیـش دئــرهگ
خـرگـوشه دووشان دئرهگ
مـوشادا سیـچان دئـرهگ
لاک پشت اولـور تــوسبـاغا
بیـز مــارا ایــلان دئــرهگ
اوشــاقـلار آی اوشــاقــلار
گلینـگ تـا بیـز سـوروشاگ
آتــامیـــزدان، آنــــــادان
تــورکـو دیلــه دانیــشاگ
ســرمایـا ســوووق دئرهگ
مرغــه ده تـوووق دئرهگ
تورمـاگ بـاخـاگ ایـراقدان
نزدیکـه یــوووق دئــرهگ
دهوه دئـدهگ شتــــــرا
سنـگ دئمیـره گ کـوتورا
سـؤز دئیهرهگ اورهگدن
تا گـوینــونگـه اوتـــــورا
مـن اؤزگـهیـه جان دئمم
آنــامـا مـــامــــان دئمم
بــرف بیـلیــرم قـار اولــور
هئــچ کیمــه یــالان دئمم
هنـــدونه قـارپــیز اولـــور
نعنــادا یــارپـــیز اولــــور
آی هئـــچ زامان ماه اولمـاز
ستــــاره اولـــدوز اولـــور
بـورمـاغــا انگشـت دئمـــم
یـوموروغــا مشـت دئمــــم
اتیم تـؤکـولــور یـولـــداش
اتیمیـزه گــوشـت دئمــــم
اوشــاقــلار آی اوشــاقــلار
گلینـگ گئـــدگ اوینـایاگ
بیـر_ بیر اینان جوش یئیگ
قـازان تکیــن قــاینـایــاگ
شاعر ارسلان میرزایی
چقدر گفتم حالِ همه ی ما خوب است و باز
تو حتی باورت نشد
خب راستش را بخواهی
آن روز باد می آمد
من هم دروغ گفته بودم به آسمان
یعنی گفته بودم خوبیم، حالمان خوب است،
اما تو عاقل تر از آنی که باورت شود!!!
به خدا من زنده ام هنوز
من تا هفت مرگ و
هفت کفن از خوابِ این جهان...
نخواهم رفت!
مگر ما چقدر بدهکارِ این لحظه ایم؟
گریه نکن عزیزم
بابای غمگینِ تو
تا باز آمدنِآن پرستوی خسته
به خواب نخواهد رفت.
برای آخرین بار ، خداکنه بباره
تو این شب کویری ، یه قطره از ستاره
همیشه بودی و من ، تو رو ندیدم انگار
بگو بگو که هستی ، برای آخرین بار
وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه
قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه
چه لحظه ها که بی تو ، یکی یکی گذشتن
عمرمو بردن اما ، یه لحظه بر نگشتن
تو چشم من نگاه کن ، منو به گریه نسپار
حالا که با تو هستم ، برای اولین بار
برای آخرین بار
وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه
قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه
هی پسر نکنه مخوای کم بیاری در بری!...؟!
کجا مخوای بری جای رو نقش هم نتونستیم پیداش کنیم . یعنی انقد بد شدیم که مخوای از ما فرار کنی.نگو که بخاطر کار و پول مخوای بری راستی اونجا که میخوای بری سه پل داره ؛ چال سگی داره ؛جاده گازی داره ؛ پوستی داره (فرودگاه پشت پوستی چی؟) باغای خاتونک باغ اوس آرش؛ زمین فوتبال تلمبه بادر؛تلمبه حاج کیوان ؛گودونی حاج عباس میدونم هیچ کدوم از اینا را ندار حتی در گلدونی من دعا میکنم کارت جورنشه این بار بخاطر دل خودم ولی میدونم تو یکی هر کاری دلت بخوا د می کنی تو برادر خوبی هستی دوچرخه سواریتم خوبه نوشه گیریت با پلیت عالیه .............